جنون سرعت
در جنون سرعت، شخصیتی این جمله را نقل می کند که اغلب نقل می شود که مردی در یک ماشین بزرگ، پر زرق و برق و گران قیمت «در حال جبران بیش از حد چیزی است». همین را می توان برای این فیلم گفت. ناامیدی از تلاش برای ایجاد یک سری دیگر از مسابقات ماچو مانند "سریع و خشمگین" در آستین است. آن مجموعه شش فیلم داشت که میتوانست اسطورههای خود را خلق کند، شکل دهد، اصلاح کند و تثبیت کند. با پنج بار تلاش کمتر، «Need for Speed» در حالی که جو انتقام جوی وجودی «Drive» را انجام می دهد، به سطح «F&F» از ابهت احمقانه و خوشایند هواداران می پردازد. مخلوط حاصل به اندازه گرفتن یک یدک از AAA هیجان انگیز است و به همان اندازه کند است.
زمانی که راجر کورمن و دیگر تهیهکنندگان فیلم B دهه 70 آنها را میساختند، این نوع فیلم سرگرمکنندهتر و خطرناکتر بود. جورج گاتینز، فیلمنامه نویس، به عناصری اشاره می کند که پیتر فوندا یا وارن اوتس میخکوب می کردند، و لحظاتی وجود دارد که «نیاز به سرعت» با تاریکی موجود در فیلم هایی مانند «مری کثیف لری دیوانه» و «مسابقه با شیطان» معاشقه می کند.
آرون پل نه خونسردی و نه جذابیت دوران دهه 70 اوتس یا فوندا را دارد، اما من نمی توانم او را برای شکست این فیلم مقصر بدانم. فیلمنامه هر ضربهای را میکشد و سادگی ایمن و بیخطر را انتخاب میکند که به بیننده توهین میکند. شخصیتهایی که در «نیاز به سرعت» زندگی میکنند ممکن است چهرههایی باشند که روی سرشان نوشته شده است. اصلاً یک یادداشت جالب یا پیچیدگی وجود ندارد. بازیگری با استعداد پل سزاوار ویژگی بهتری است که در آن اولین بازیگر اصلی خود را بازی کند.
فیلمنامه گاتینز نیز چنان پر از تدبیر و تصادف است که مجبور خواهید شد سر خود را به صندلی جلوی خود بکوبید و عینک سه بعدی خود را به هوا بفرستید. (توجه: پول خود را برای 3 بعدی هدر ندهید.) یک شلختگی در نوشتن وجود دارد که کاملاً عصبانی کننده است. هر لحظه بیش از حد ترسیم شده به گونه ای با هم تطبیق داده می شود که در کلاس فیلمنامه نویسی موفق به کسب نمره منفی می شود. این پرسشهای بسیاری را مطرح میکند که «اما صبر کن…»، و فیلم آنقدر کند است که زمان زیادی برای فکر کردن به هر یک از آنها با انزجار خواهید داشت.
البته در چنین فیلمی باید انتظار داشت و از آن استقبال کرد. با این حال، یک فیلم خوب، تماشاگر را چنان پر از آدرنالین می کند که مشکلات فقط با تأمل بسیار بعدی متوجه می شوند. کارگردان اسکات واو مطمئن می شود که تمام 130 دقیقه «نیاز به سرعت» را احساس می کنید و حتی بدتر از آن، او انتظار دارد که این مزخرفات را جدی بگیرید. او برای هر گونه تأثیر عاطفی کاذب مکث می کند، و «ناراحتی» شخصیت اصلی به شیوه هایی بیان می شود که ناخواسته خنده دار هستند تا دلخراش. ظاهر ناگهانی نسخهای که بهطور طبیعی آهسته و غمانگیز از «همه در امتداد برج مراقبت» در زیر صحنه ظاهر شد، نزدیک بود اسپرایت را از بینیام تیراندازی کند. یک اشک انفرادی که نزدیک پایان آن ریخته می شود، حتی ملودراماتیک ترین تله نوول ها را شرمنده می کند.
منبع همه این درام توبی مارشال (آرون پل) است. مارشال همان کسی است که رانندگی می کند، یک صاحب مغازه اتومبیل که از مسابقه دادن با دوستان همکارش جو (رامون رودریگز)، فین (رامی مالک) و بهترین دوست پیت (هریسون گیلبرتن) لذت می برد. بنی (اسکات مسکودی)، دوستی با گواهینامه خلبانی، در بالای سر پرواز می کند و اطلاعات ترافیکی و وضعیت جاده را به رانندگان در حالی که در خیابان های مملو از رانندگان معمولی بی اطلاع حرکت می کنند، رادیویی می کند. یک مسابقه زودهنگام به من احساس نسبتاً بدی داد، به خصوص وقتی که یک مسابقهدهنده به گاری مردی بیخانمان برخورد میکند و نزدیک بود او را بکشد. (توجه به فیلمسازان: تصادف اتومبیل ها از میان میوه فروشی ها - جالب است. برخورد اتومبیل ها با افراد بی خانمان - جالب نیست.)
دایره افلاطونی دینو (دومینیک کوپر) را به درون این دایره ی ناز می راند. دینو رقابت طولانی با توبی دارد، بنابراین وقتی از او خواسته می شود موستانگ را که خودروساز کارول شلبی قبل از مرگش کار می کرد، تکمیل کند، باید مشکوک باشد. توبی و خدمه کار را انجام می دهند زیرا قیمتی معادل 3 میلیون دلار برای محصول نهایی وجود دارد که 25 درصد آن را دریافت خواهند کرد. جولیا (ایموگن پوتس) یک زن بریتانیایی است که به دینو کمک میکند تا ماشین را بفروشد، «Meet Cute» با توبی، یک نسخه طویلآمیز طولانی از «اوه، این یک دختر است و او چیزهای پسر را میداند» است. کلیشه ای
دینو با تمام قیمت پیشنهاد می کند که با توبی مسابقه دهد، که منجر به قتل با وسیله نقلیه توسط دینو می شود. توبی سه سال در زندان می ماند و به اشتباه به خاطر قتل بهترین دوستش محکوم می شود. دینو با خواستگاری آنیتا از خواهر سابق توبی (و خواهر پیت)، نمک را عمیقتر به زخمهای توبی میمالد.
وقتی توبی بیرون میرود، تمایل او برای انتقام با یافتن دینو و کوبیدن او مانند یک فرد معمولی آشکار نمیشود. او در عوض می خواهد دینو را در یک مسابقه غیرقانونی به نام DeLeon شکست دهد. دیلئون که توسط یک مایکل کیتون دیوانه اداره می شود، که به نظر می رسد جک نیکلسون را در نقش مکس هدروم هدایت می کند، مک گافین در «نیاز به سرعت» است. بیشتر فیلم باقیمانده شامل یک رانندگی بینالمللی به سمت دلئون با توبی و جولیا در موستانگ و سایر بچهها در ماشینها و هواپیماهای مربوطه است. برای همیشه طول می کشد.